امید

ساخت وبلاگ

یعنی فکر نکردی شاید من کاری برام پیش اومده باشه ، ببین دو ساعت از پیامت گذشت ، تحمل نداشتی دو ساعت دیر تر جوابتو بدم ، بعد انتظار داری بی خبر بری مسافرت یا هرجا ، من عین خیالم نباشه ، و برام مهم نیاشه ، برام با ارزش بودی که نگرانت بودم عین الان که نتونستی دو ساعت تحمل کنی ..

اینکه میگی خودمو بهت بسپارم، امید من ، مگه خودمو نسپردم، همه جوره سپردم ، تا مرز آبروم تو محل کارم پیش رفتم ، گفتم گور بابای هر کسی که نتونه من و تو رو کنار هم ببینه ، یکم فکر کن ، من اعتماد داشتم بهت، خیالم راحت بوده که همیشه بهترین تصمیم رو میگیری ، اما همیشه بهت گفتم امید منو با زبونت ارومم کن، تو نکردی ، گفتم میخوایی بری ، بگو عزیزم کاش کنارم بودی، عزیزم ایشالله یه روز باهم بریم، عزیزم جلویه چشممی، درسته که همه اینا رو واقعا داشتی اما به زبون نمی اوردی وقتی که من تو اوج نیاز بودم، تو اوج نیاز دارم بال بال میزنم که بگی دوسم داری ، تو برعکس رفتارتو خشنونت آمیز تر میکنی ، میگی بهت حق بدم ، من حق میدم اما تو چرا یه بار حق ندادی بهم ، چرا منو ادم حساب نمیکردی؟ چرا میگفتم دلتنگم ، جوابی از سمتت نبود، یه بارم تو درکم میکردی که میگفتم ببین دوست داشتنشو عملی ثابت کرد

اینکه دوسم داشتی رو باور دارم، اینکه به فکرم بودی رو باور دارم ، اما اینکه چرا یهو منو ول میکنی بی خبر، بعد میگی به صلاحت بود رو نمیدونم ، آخه مشکل چی بوده که صلاح تو نبودن من بوده؟ حداقل می گفتی این مشکل من تا برطرف نشه نمیتونم بیام پیشت منم میگفتم باشه ، ایشالله برطرف بشه یا برات نذری می کردم. درسته که حساب چندین میلیونی نداشتم، یا سفته و چک (اصلا و ابدا ربطی به ماشینم نداره) نداشتم اما میتونستم برات دعا کنم خوب،  ببین یا ارزشی نداشتم که نمی گفتی یا منو لایق شریک بودن تو مشکلات نمیدونستی،

به خدا همین پیام الانت ، دقت کن روش ، دو ساعت نتونستی تحمل کنی بهت جواب بدم ، چی فرستادی گفتی خدانگهدار ، قضاوت کردی زود، در صورتی که گار برام پیش اومد بیرون بودم تازه رسیدم خونه ، کلا کات کردی باهام، دو ساعت ، بعد انتظار داری یه هفته ازت بی خبر باشم وقتی پیام دادی بگم عزیزم کجا بودی؟

من اهل تلافی نیستم و نبودم ، اما ببین کار خدا رو ، تو غرورت تحمل دو ساعت رو نداشت ، اما من یه هفته اشک ریختم ، یه هفته با خودم فکر کردم، یه هفته خودخوری کردم، یه هفته مردم و زنده شدم، گفتم بدون خدافظی نمیره ، گفتم حتما اتفاقی براش افتاده ، مونده بودم از کی آمارتو بگیریم ، بعد اومدی میگی قضاوت کردم ، الان من زود قضاوت کردم یا تو ؟

اگه اینقدر ازم خسته ای که تحمل نداشتی از درخواستت دو ساعت بگذره ، من حرفی ندارم

من نمیخوام و نخواستم که اذیتت کنم نه تو کار نه خونت، هرکاری کردم یا هر حرفی زدم به کسی فقط از روی حسادتم نسبت به تو بوده، نمیتونستم ببینم به غیر من عشق دیگه ای هم داشته باشی، دست خودم نبود، دوستت داشتم ، اما این دوست داشتن من اذیتت کرد ببخشید، من الانم میگم من فقط یه چیز خواستم ، از همون روز اولم گفتم ، منو بی خبر نزار ، برو یه ماه مسافرت اما منو بی خبر نزار ... من میمیرم ، انتظار دیونه کننده هست برای کسی که عاشقه ، میفهمی اینو، اینکه دلت قرص باشه که درسته ازت دوره اما هی حواسش بهت هست، از هر فرصتی برای پیام دادن دریغ نمیکنه ، دلتنگته ، بی تابته، داره هی فکر میکنه که چطور برنامه بریزه ببینتت ،

تو برای من مرز خیلی گذاشتی ، هر روزم بیشتر کردی، امید خدایی یکم عادلانه فکر کن، همش شرط گذاشتی همش محدودم کردی، همش ، همه رو به سختی قبول کردم ، اما تو با من راه نیومدی ، یه پیام دادن که من فلان جا میرم شاید شرایط طوری باشه که نتونم بهت پیام بدم عزیزم، این کار سختی بود در قبال این همه شرطی که گذاشتی و قبول کردم ،

چرا به من حق نمیدی ، چرا قانعم نمیکنی، چرا ارزش برام نذاشتی، .... بی تابتم خیلی ، اما وقتی برات ارزشی ندارم ، وقتی میگی بهت استرس میدم، وقتی میگی من اذیتت میکنم ، چرا من باشم، اگه دلت تنگم بود یه کاری میکردی اما ...، حتما ارزش نداشتم خوب، من تمام شرایطتو قبول کرده بودم همون موقعه هم ، اما تو دنبال بهونه بودی ، ترجیح دادی تنها باشی، به خدا دلیل این همه کارام همینه ، میگم ترجیح داد من نباشم، یعنی دوسم نداشته حتما خوب ، دو ماهه منو ندیده ، نکرده حتی پیام بده ، گفتم خوردم زمین، داغون شدم، نکردی بگی کجات داغون شده، نامرد اگه عشق واقعیت نبودم حداقل دوستت که بودم .... خودت قضاوت کن ، خودت بگو ... چه تضمینی هست که دوباره منو ول نکنی اونم بی خبر، مگه تو این یکسال مسافرت نرفتی، شده بود روزها نمیتونستی بهم پیام بدی، ما قبلش ندا میدای من خیالم راحت بود که کجایی و چه میکنی، امید به خدا باورم نمیکنم که اینقدر من بی ارزش بوده باشم برات .... تو خودتو جای من بزار ... رفتارت بعد یه هفته چطور بود ... من زیادی بدبختم که عاشق مردی شدم که روز به روز به بهونه های مختلف ازم دوری میکنه ، مشکل منم که جذاب نبودم برات،

دل نوشته ...
ما را در سایت دل نوشته دنبال می کنید

برچسب : امید,امید دانا,امید علومی,امید کوکبی,امید حاجیلی,امید جهان,امید زندگانی,امید معماریان,امید ابراهیمی, نویسنده : omidezendegimia بازدید : 102 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 4:49