قول بده

ساخت وبلاگ

فرض کن شرطتو قبول کردم ...

تو چه قولی برای دوام رابطمون میدی؟ چه قولی میدی من مزاحم نداشته باشم؟ خودت میدونی کی رو میگم ... تو چه قولی میدی که یهو غیبت نزنه یه هفته؟ من دوست دارم اما رفتارهای تو هم ناپسنده قبول کن (نمونش کار اخرت که یه هفته نمیدونم کجا رفته بودی.. به خدا سخته نمیتونم هضم کنم ... که یه هفته از من که خیر سرم تنها عشقت بودم بی خبر باشی و بهم خبر ندی کجایی ، امید حق بده ، سخته ، خودت دیروز دو ساعت دیر جوابتو دادم چه قشقره ای به پا کردی )

اصلا چه قولی میدی که منو خاطر جمع کنی، اصلا تو تلاشی برای من میکنی؟ نه واقعا ... همش من دارم قول میدم ، خسته نشی یه وقت  زیر بار مسئولیت. اون دو تا مهره داغون کمرت نزنه بیرون یه وقت

به قول خودت من احمق و خنگم ، به راحتی درک نمیکنم چیزی رو تا در گوشم نگی ، بگو بزار بدونم ، رفتار و حست رو جای خود، به زبون بیار ، من خنگم ، بارها گفتم من با حرف زدن حالیم میشه نه حدس زدن ... میدونی چی میگم ، دوسم داری اما نمیدونم چرا هی اذیتم میکنی ، میدونی دوست دارم بهم حداقل بگی کجا میری که بدونم کجایی، اما نمی کنی اینو تا من حرص بخورم ،

میترسم شرطتو قبول کنم بازم بخوایی امتحانم کنی، بری یه ماه ازت خبری نباشه، من دق میکنم امید، من تحمل دوریت رو ندارم ، وقتی بدونم برای چی رفتی آرامش دارم ، دوست داری همش تو استرس تو باشم ؟ دوست داری منو اذیتم کنی همش؟

من شرطتو قبول کردم. اما نباید اذیتم کنی دوباره. برام مهمی ، دیر پیام بدی دلم هزار جا میره ، دست خودم نیست ، نمیتونم یه دقیقه هم بهت فکر نکنم ، کاش منم اینقدر برات مهم بودم... تو برای من با بقیه ادمها خیلی فرق داری ... تو همه زندگیم شدی که البته باید از همه پنهونش کنم ،

دل نوشته ...
ما را در سایت دل نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : omidezendegimia بازدید : 58 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 21:28